BLUE PSYCHO

پنجشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۹:۰۱ ب.ظ

کار کردن سخته یا راحته؟


بعضی وقتا آدم دوست داره بنویسه ولی نمیدونه چی.


قبل از این که  شروع کنی یعنی وقتی که به ذهنت میزنه که بنویسی فکر میکنی راحته ولی تازه موقعی که میای بترکونی تازه میفهمی چه تصمیمی گرفتی.


بعد اینجاست که پیشه خودت میگی یــــکـــــی از ســــــخــــــــت ترین کارای دنیا نوشتن .
اگه بخوایم دقیق نگاه کنیم هر کاری که می خوایم برای اولین بار انجام بدیم تو ذهنمون میشه ســـــــــخـــــــــــت ترین کار دنیا حالا هرکاری که میخواد باشه .
علتش چیه ؟ علتش مایییم یا کاری که میخوایم انجام بدیم ؟ احتمالا میگیم کاری که میخوایم انجام بدیم با روحیمون سازگار نیست بعد یه خورده که از کارای مختلث ایراد میگیریم به این جا میرسیم که اخه این وضعیه ؟ یعنی هیچ کاری با من سازگار نیست ؟
اهان رسیدیم به نکته ی اصلی سازگار بودن ؛ بنظر نمیرسه که کار یا حرفه بتونه خودشو با ما سازگار کنه نه ؟ پس چیکار کنیم ؟ این کارها که خیال سازش با ما ندارن جالبش اینجاست که ماشاالله هزار ماشاالله هنرم نداریم البته داریم ولی چون وقتی بقیه دیذن همین استادیومی تشویقمون نکردن هنر به حساب نمیاریمش . پس یه راه بیشتر نداریم بریم اختراع کنیم ؛ وای وای قربون مخترعین و دانشمندا برم که همه چیرو اختراخ کردن .
ظاهرا که همه ی راه ه
ا به بنبست خورد پس بازم بیکار میشینیم البته با یه تفاوت برای این که نشستنمون خیلی حدر نره انتظار میکشیم انتظار فرشته ی کار که بیاد و یه شغل سازگار با منه حساس میاره ؛ والا تو این قصه ها اینقدر فرشته ساختن که اگه به یکی از جویندنگان کار مورد استعداد و علاقه بگی فرشته ی کار هم وجود داره بار میکنه .
افرادی مثل ما که هنوز استهداد خودمونو که اطمینان هم داریم خیلی خیلی فراوان رو کشف نکردیم و اصولا هم هر کس هر کاری میکنه ازش ایراد میگیریمو درپیان شغل مورد استعداد میکن .
خوب اصلا بحث از کجا شروع شد ؟ اهان میخواستم بنویسم ولی نمیدونم چی اخه تا حالا ننوشتم و منم مثل همه گفتم حتما این کاری که تا حالا نکردم ســــــــخــــــــت ترین کاره یا حالا جزء سخت ترین کارای دنیا هست .
اگه بیایم همه کارای دنیا رو هم سطح هم بگیریم بازم میگم هرکاری نه صرفا شغل ؛ از پلک زدن گرفته تــــــــــــــا کار تو معدن ــ البته بگم که خیلیا معتقدن که کارشون از کار در معدن سخت تره ــ ولی بنظره من علاقه سختی یا راحتیه هر چیزیو تعین میکنه مثلا ادمی که به زندگی علاقه نداره حوصله ی پلک زدن که گفتیم راحت ترین کاره رو هم نداره .
ادما هر کاریو که میببینن فکر میکنن میتونن انجام بدن حالا این فکر اشتباه یا درسته ؟


خوب بنظر میرسه که از هرکس این سوال رو بپرسی بگه اشتباهه ولی اگه دنباله اصل و واقعیت هرچیز میگردیم باید باید ببینیم دلمون چی میگه چون دل ما مثل تلفن همراه یا رایانه ایه که همونجوری که شرکت تولید کننده از اول ثنظیمات درست رو براشون قرار داده خدا هم اصل و درست ترین طرز فکرها رو تو دلمون گذاشته مگه این که خودمون با تنظیم دستی تغییرشون بدیم .
پس این که ما هرکاری رو می تونیم درسته  اصلا مگه اونی که میره فضا یا اون که یه اختراع بزرگ میکنه با ما چه فرقی داره ؟ آدما ی بزرگ همینان دیگه  ؛ نه تعداد کروموزوماشون فرق داره نه بجز خون تو رگاشون چیز دیگه ای هست .
یه جا خوندم فرقشون با ما اینه که هدفاشون یادشون نمیره .
هدف ، اسم هدف که میاد آدم یاد اتفاق های بزرگ میوفته  مثلا با خودش میگه حتما آقای توماس ادیسون هدف داشته خوب این که مشخصه چون بدونه هدف هیچ کاری رو نمیشه انجام داد چه برسه کار به این بزرگی البته نباید این مسئله رو فراموش کرد که هدف یا هر کاره بزرگی بعد از احساس نیاز به وجود میاد خوب چطوره یه مثال بزنیم ؛ همممون فوتبال نگاه کردیم هدف بازیکنای یک تیم فوتبال چیه ؟ گل زدن حتما میدونید که اصلا در زبان انگلیسی به هدف میگن گل [
GOAL
] برای همینه که توی این ورزش به امتیاز رسیدن رو هدف میگن .
یه روز داشتم به این فکر میکردم که اگه قرار بود اداره ی فرهنگ و ادب اعلام کنه که از این به بعد بجای کلمه ی گل تو فوتبال قرار بشه ترجمه ی اون یعنی کلمه ی هدف گفته یشه چی میشه تو این شرایط بعد از این که یکی از تیما گل میزنه گزارشگر مسابقه بلند داد میزنه هــــــــدفـــــــــــــ یا ممکنه بگه عجب هدف زیبایی ؛ جالبه ولی حالا ببینیم چرا بازیکنای فوتبال میخوان به این هدف برسن ؟ خوب همون طور که گفتیم نیاز باعث میشه نیاز بازیکنا به پیروزی .


پس محرک هر کاری هدف از انجام اون کاره و محرک هدف هم نیاز داشتن موقعیت یا شرایطیه که یا نداریمش یا از داشتنش مطمئن نیستیم اکثر اونایی که دنبال کار مورد استعداد میگردن احتمالا به پیشرفت فکر نمیکنن اخه بنظر میرسه پیشرفت یعنی دیذن یک سری نقاط جلوتر از موقعیت فعلی مثل این که بعضیا نقاط جلو رو نمیبینن یا خودشون رو به ندیدن میزنن دسته ی اول که احتمالا اگه یک نفر اون نقطه هاارو براشون پررنگ کنه مسئلشون حل میشه ولی دسته ی دوم یا منتظر فرشته ی کارو خوشبختی میشینن یا منتظر یه شاه عباسی که براشون تنبل خونه بزنه چون این افراد یا منتظرن که اون نقطه ها رو بردارن براشون بیارن یا جریان روزگار گورومپی هرچی نقطه توی عالم هسته بندازه تو بقلشون .
از یه جا شنیدم که زوذ تر برای رسیدن به ارزوهاتون تلاش کنید وگرنه یه نفر شمارو استخدام میکنه تا اونو به ارزوهاش برسونید ؛ خوب مثل این که قضیه دازه جدی میشه خوب همینطور هم هست اگه زودتر دست به کار نشیم ممکنه به خودمون بیایم ببینیم شدیم راننده ی یک انسانی که با ما فرقی نداره فقط برای ارزوهاش که یکیش داشتن راننده ی شخصی بوده تلاش کرده .


الان شاید یاده اون لحظه هایی بیوفتیم که یک دفعه عظممونو جذب میکنیم یک کاره بخصوصی رو انجام بدیم ممکن توی این لحظه هزارویکی واکنش مثبت مارو به انجام کارمون تشویق کنن ولی کافیه با یک واکنش منفی روبرو بشیم کل هدف که چه عرض کنم کل حیاطمونو از یاد میبریم ؛ یکی از معروف ترین این برخوردا وقتیه که یه نفر که از کارت با خبر شده بهت بگه [باز جوٌگیر شدیا ] اینجاست که فرق انسان با اراده و انسان ضعیف مشخص میشه کاملا مشخصه و نیاز به توضیح نداره که انسان موفق و با اراده تو این وضعیت چه کاری انجام میده و انسان بی اراده .
بهتره به اصل هر جمله ای با دقت نگاه کنیم و ببینیم میشه از این حرف برای خودمون سکو بسازیم یا نه؟ من کاری به اون دسته از ادما ندارم که در هر حالتی از کارشون دست نمیکشن اونا که اگه بدترین حرفا یا منع ها رو به چشم تشویق میبینن ، نه این ادما خیلی خوب کارشونو بلدن من با اون ادمایی هستم که اگرم طرف مقابلشون خفن تشویقشون نکنه هم بی خیال کارو هدفشون میشن دیگه فرض کنید یکی یه همچین ادمی رو جوٌگیر خطاب کنه دیگه واویلا ؛ من نمیگم این ضدحال زنای معروف رو که حتما زیاد دورمون دیدیم رو مورد تقدیر و تمجید قرار بدیم و حضورشونو هرجایی میمون و کبارک بدونیم نه من خودمم که دارم ازاین حرفا میزنم اهل این همه قدرت نفس نیستم که حضور این افراد رو کوچک ترین تهدید برای هدفام به شمار نیارم ولی فقط میگم یکم مثبتگرا باشیم هر حرفی رو از دید عینک خوش ببینی نگاه کنیم خیلی راحته فقط کافیه تمرین کنیم تا بعد از یه مدت کوتاه دیگه بجز این زاویه ی دید دیگه راه دیگه ای نداشته باشیم  مثلا فرض میکنیم من دارم این متن رو مینویسم یه نفر از در اتاق بیاد داخل اتاق و بگه دوباره این پسررو جوً گرفت خوب من باد چیکار کنم میتونم ارامش خودمو حفظ کنم و با خودم معنی این جمله رو مرور کنم [جوٌگیری ] اصولا یعنی تحت تاثیر محیط اطراف حرکتی رو انجام دادن خوب این که عادیه ما ادما همیشه تحت تاثیر محیط اطرافمونیم پس چرا بیاد ناراحت بشم از شنیدن این حرف که بعد از یه مدت یا از کارم دست بکشم یا به طرف مقابلم پرخاش کنم یا این که در صدد جبران باشم ؟ خشمگین شدن از این حرف مثل خشمگین شدن از جمله ی [باز این پسر داره نفس میکشه ] میشه که اصلا منطقی نیست  قبول دارم لحن حرف زدن خیلی توی برداشتمون از معنی جمله تاثیر داره ولی ما هم میتونیم از هر چیزه اون برداشتی رو داشته باشیم که دوست داریم و میتونیم رفتار های بعدی افراد مختلف رو با پاسخایی که به رفتارای حال حاضرشون میدیم کنترل کنیم .


در مورد جوٌگیری مثبت که ادم اگه توی این شرایط قرار بگیره کنه کاملا از لیست جویندگان کار مورد استعداد خارج میشه و به یک آدم فعال و نثبت تبدیل میشه ؛ فقط کافیه نزارید دیگران جوٌ های مثبتی که شمارو محکم گرفن رو ازتون باز کنن .
چون داریم در رابطه با شغل هم حرف میزنیم میشه گذری هم زد به اقای جیمز مازسیا که روی نظریه بحران هویت اقای اریک اریکسون بحقیق میکرد ؛ مارسیا اون دسته از افرادی رو که دچار بی هویتی بودن رو بحران پراکندگی هویت میدونست این افراد دچار یک از خود بیگانگی و گیجی میدونست ، حتما میدونید که همونطور که توی همین نظریه هم اشاره شده شغل افراد یگی از ویژگی های هویت محصوب میشه  پس کسی که دچار این بحران باشه در زمینه انتخاب شغل هم دچار مشکل میشه این افراد با احساس کوچک ترین چالشی در عقاید و حرفه ی خودشون دچار سردرگمی و تعارض میشن و ممکنه در صدد تغییر اونا بر بیان . البته این بحران در اکثر موارد تا اوایل یا اواسط دهه ی سوم زندگی حل میشه .

ولی خودمم دوست ندارم خیلی بحث علمی بشه اصلا نتیجه ی کلی چیه اینه که ما انسان ها کلا تحت تاثیر محیط هستیم ولی نیاید بزاریم عوامل منفی باعث بی علاقگی ما برای رسیدن به هدف هامون بشه ما باید هر کاری رو اول تجربه کنیم بعد راجع به سختی و اسون بودنش تصمم بگیریم شاید توی یک کار ایده های خیلی خوبی داشته باشیم ولی در نگاه اول اون کار برامون دشوار بنظر بیاد و برعکس .
امیدوارم همه ی ادما به دنبال علاقشون برن البته بعد از شناخت خودشون و علایق و امادگی های بدنیشون و مهم تر از این تحقیق در مورد اون کارایی که فکر میکنن بهش علاقه دارن .

  • ARMIN RASOULI

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی